- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگـاهى شـوم شمع فـروزان بقیع کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفـتم بر خـاک قـبرسـتـان ویران بقیع آرزو دارم بمـانم زنـده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم بـبـیـنـم با دو چـشم اشکبار جاى فرزندان زهرا را به دامـان بقـیع آرزو دارم بـیـفـتـم بـر قـبـور پـاکـشان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قـبر زهـرا را ببـوسم در بـیـابـان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آنجا خفته چون قربانـیان راه حق اى مـؤیـد جـان عـالـم بـاد قـربان بقیع
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
هـستـیـم ما گـدای امـامـان بیحـرم پـایـنـده از دعـای امـامـان بیحـرم شـوق کـبـوتر دل ما شـیـعـیان شده پـرواز در هـوای امـامـان بیحـرم شکر خدا که روزیِ خود را گرفتهایم از سـفـرۀ عـطـای امامـان بیحـرم پُـر میشود ز هـیـزم دوزخ مسلـماً قلبی که نیست جای امامان بیحرم ما از حساب روز قیامت رها شویم بـا یک نـخ عـبـای امامـان بیحـرم شد منصب حقیقی هر شیعه نوکر و گـریـهکـنِ عـزای امـامـان بیحـرم اینان شهید کینه و زهـر جـفـا شدند جـانهـای ما فـدای امامـان بیحرم در زندگی غریب و پس از مرگ هم غریب کم نیست غُصّههای امامان بیحرم نه سایبان، نه صحن و سرا و نه خادمی غـم گـشـته آشـنـای امامـان بیحرم دلهای ما به کوری آل سعود پست شد صحن با صفای امامان بیحرم گویا خـراب شد حرم با صفـایـشان تا دل شـود سـرای امـامان بی حرم ایوان طلا و صحن و ضریحی میان قلب شد سـاخـتـه بـرای امـامـان بیحرم
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام و روضۀ امام مجتبی
ندارد روضهخوانی در جَـوارش نـبـاشـد سـایـهبـانـی بـر مـزارش بقـیعش خـلـوت است امّا نشـسـته زنـی بـا چـادری خـاکی کـنارش عجب آهـی بـه لـب دارد بـمـیـرم سراسـر روضه باشد روزگارش هــنــوز اِنـگــار دارد ردِّ پــایــی بـه رویِ چــادرِ غـرقِ غــبـارش به سیـنه میزند در صحنِ خاکی بــه یــــادِ راز دارِ بــیقــــرارش بـه زیـرِ مـعـجـرِ خـاکـی گـمـانـم که باشد لَختهخون بر گوشوارَش دعـایِ نـدبـه میخـوانـد کـنـارِ... مــزارِ خــاکـیِ شــبزنــدهدارش
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
دستی رسید و جـنّتِ ما را خراب کرد آن آسـتــانِ دفـعِ بــلا را خــراب کـرد لعنت بر آن کسی که برافراشت کینه را لعنت بر آنکه حالِ خـدا را خراب کرد یکبار، اصلِ آیـهٔ تـطـهـیر را نخـواند آلوده بود و صحن و سرا را خراب کرد کعـبه دلـش شکـست همینکه قـبـیلهای قـبـرِ چـهـار؛ قـبـلـهنـما را خراب کرد وهــابـیـت ادامــهٔ راهِ ســقــیــفــه بــود وقتی بقـیعِ غـرقِ صفـا را خراب کرد غصبِ فدک نـتیـجهٔ آن میشود هـمین غصبِ فـدک بنـایِ وفـا را خراب کرد غصبِ فدک به روزِ دهم، هم نکرد رحم انداخت نیزه! خاطرهها را خراب کرد پیـش پدر چند قـدم راه رفت و رفت... چشم حسود، حال و هوا را خراب کرد غصبِ فدک به نام علی کینه داشت! پس سر را شکست و لحنِ صدا را خراب کرد تیری که عمقِ حنجرِ شهزاده را شکافت حـالِ اذانِ کـرب و بـلا را خراب کرد غـصـبِ فـدک رسید به گـودالِ قـتلگاه خنجـر کشید و نظمِ قـفا را خراب کرد
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
بایـد بگـویم از غـم هـجـران این حرم از غـربت مـسـافـر گـریـان این حـرم باید بگـویم از غـم جـانـکـاه این دیـار از جان رفـته؛ از دل جـانان این حرم باید بسوزم از دل و از جان به اشک و آه با داغ غـربت و دل ویـران این حـرم چشم حسودِ دشمن دون عاقبت گرفت با دست فتنههای خودش جان این حرم اما دلـم هـمیـشه به آیـنده روشن است میبـینم عاقبت سر و سامان این حرم میبـینم عـاقـبت که شده نقـش قـابها آئـیــنـۀ ضـریـح خـراسـان ایـن حــرم این خاک بیحرم، حرمی ناب میشود روشن شود چـراغ شـبـستان این حرم خـواهد شـنـید گـوش تـمـامی خاکـیان از این دیار ذکـر حسن جان این حرم حک میشود دوباره به کوری دشمنان بـر آســتـانـه نـام امـامــان ایـن حــرم آخر به دست شیعه حرم میشود بهشت گـل میکـند دوبـاره گـلستان این حرم
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
زمین از ظلم، غم دارد که اینجا آسمان خاکیست به باطن آسمانِ هفتم ست و در عیان خاکیست قنوتی نیست از دستی و از گلدستهای اینجا که زانوی زیارتنامه در این آستان خاکیست اذان را از بلنـدای مناره گـوش باید داد ولی صد حیف نام اعظم و نام اذان خاکیست نمیدانم چرا ویرانه، حتما حکمتی دارد و شاید که قبور اینجا برای امتحان خاکیست یقیناً مجتبی از فـاطـمه پیـشی نمیگـیرد نمیخواهد مزاری، تا که قبر بینشان خاکیست بقیع و گودیِ گودال را مأوای ما کردند برای دستگیری تاج سرها، جسمشان خاکیست
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
سـینه شد از داغ تو لبـریز از فـریادها بر زمین افتاد زین غـم قامت شمشادها جای لبخـندی نمانده روی لبهای بقیع بر حریم این حرم رفتهست بس بیدادها پیکرش زخمیست این مرغ شکسته بال و پر بر گـلـویش مـانده جای دشنـۀ صیّـادها هر طرف را بنگری قبریست امّا بیرواق کی رود تصویر این ظلم عدو از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سـعــود ایـن زادۀ شــدّادهـا ای بقیعِ گشته ویران هیچ میدانی چرا میزند آتش به هر دل این خراب آبادها میوزد هر چند، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها میچکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تـیغ جـنـایت در کـف جـلّادها شد بنا گر پـایههـای ظـلـم، آیـد یـار ما تا فـرو ریـزد ازو ارکـان این بنـیـادها بارالها در ظهور مهدیات تعجـیل کن دوخـتـه این آسـتـانه چـشـم بر امـدادها عاقـبت آباد میگردد بـقـیعِ غـرقِ نـور مـیشـود نـابـود از او فــتـنـۀ شـیّـادهـا خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلـقهها، پـولادها
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
بسكه پنهان گشته گُل در زیر دامان بقیع بـوى گـل میآید از چـاك گـریـبان بقیع مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع نالههاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فـضاى حـسرتآلودِ غـمافـشان بقـیع گوش ده تا گـریۀ زار عـلى را بـشنوى نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقدهها پنهان به دل شعلهها سر میكشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوهگر صد آفتاب گر شكـافى ذرّه ذرّه خـاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع بـستهام پیـمـان الـفت با مـزار عـاشـقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دلهاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كـن آبـاد از نـو، كـوى ویـران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
چشمم همين كه گشت خوشاقبال، گريه كرد ياد بـقـيع كرد و به هر حـال گريه كرد همراه چار قـبلۀ حاجـات اشک ریخت هـمپـاى چـار كـعـبـۀ آمـال گـريه كـرد يکباره چار كوه كجا بر زمين نشست؟ هفت آسمان به هـشتم شـوّال گريه كرد در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى با يادِ آن شـكـسته پـر و بـال گريه كرد با يـاد نـيـنـوا چه به سـجّـاد مىگـذشت بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد با داغ باقـر و غـم صادق دلـم شكـست حتّى به روی شانۀ من، شال گريه كرد بعـد از مـديـنـه، نـوبت كـربـبـلا رسـيد آنجا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
از جـنّت الـبـقـیع عـنـایت به ما کـنـنـد "آنان که خاک را به نظر کـیمیا کنند" بعد از حـدود یک سَده از غربت بقیع ای کاش درد بیحـرمـی را دوا کـنـند ایکاش گنبدی روی این چار باغ نور چون گـنـبـد حـریـمِ خـراسان بـنا کـنند باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند باب الکریم، رکن اساسیست در حرم بـایـد دری بـرای گـدایـان جــدا کـنـنـد اینجا عزیز میشود آنکس که زائرست حاجت نگـفـته حـاجت او را روا کنند ایکاش بعـد اینهمه دوری و انتـظـار فـکـری برای مـرقـد خـیـرالنـسا کـنند ایکاش بهـر سـاخـتن صحـن مجـتـبی مـا را بـرای کـارگـریاش سـوا کـنـند آنـانکه رزق داده به عـالـم نگـاهـشان "آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟"
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
ای با چهار حجّت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گـاهی زیـارتی به نیـابت ز عـاشـقـان این اشتـیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگفرش تـقـدیر تو نـوشته شده اینچـنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو میشود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛ بقیع! گـفتم بهـشت چـیست خـدایا؟ ندا رسید جـاییست بینـظـیر؛ شبـیه همین بقیع آل سـعـود رو به زوال است بیگـمان از بـرکـت ائـمّـۀ مدفـون در این بقـیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سـعـود و این نـفـسِ آخـرین؛ بقـیع!
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
بـقـیـع بُــقـعـه نـدارد، ولـی بـقــا دارد ضریح و صحن ندارد، ولی صفا دارد برای گـنبد و گـل دسته که نیامده است گــدا بـه خـانـۀ اربــاب الــتــجــا دارد کـنـار صحـن و سـرای پـیـمـبر اکـرم خـرابـه بـودن آن آسـتـان "چـرا" دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قـدر چـشـم هـمه خـلـق تـوتـیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کـبـوتـری که در آنجـا بـرو بـیـا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کـسـی که در هـمـه تـاریخ آشـنـا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب میفهمد دلـی که اُنـس به گُـلدسـتۀ رضا دارد به خـط خـون به سر کـوچۀ بنی هاشم نوشتهاند که: یک دست هم صدا دارد به خـاکبـوسی آن آسـتـان مرا بـبـرید که این گـلـوی رمق دیده عقـدهها دارد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
حتّی بدون صحن و گنبد هم صفا دارد این خاک غیر از بوی غم بوی خُدا دارد مُشتی از آن را چند سال قبل بو کردم دیدم که عطری مثل خاک کربلا دارد گرچه تبرِک جُستن از این خاک ممنوع است حتّی غُبارش هم درونِ خود شفا دارد با اینکه از چشم تمام خلـق نا پیـداست از جنس نور این آستان صحن و سرا دارد آری اگر خورشید بر دارد کُلاه از سر از فرط نـورانیّت این صحن، جا دارد جایی که در آن چار تا معصوم مدفونند حـدّ اقل در حـدّ عـرشِ حق، بها دارد دارد هرآنچه این زمین از خیر و از برکت بیشُـبهـه از دستِ امـام مُجـتـبی دارد اینجا چقدر آدم به یـادِ حضرت سـجّاد حال مُنـاجات و تـضـرّع در دعا دارد باافتخار این خاک در هر لحظه میگوید: مـثـل امـام بـاقــر مـن را کُـجـا دارد؟ باید که اینجا فِقهِ ناب جعفری آموخت اینجا تَـشـیُّع قـیـمتی بیش از طلا دارد اصلاً بقیع این حالت زار و پریشان را از شرم قـبرِ حضرتِ خیرُ النّسا دارد با بـودن أمّ البـنـین اینـجـا، دَمِ مغـرب بی روضۀ عبّاس هم چشـمم بُکا دارد از روضۀ بـازوی زهـرا رد شدم امّـا اشـک همه بوی دو تا دستِ جُدا دارد عبّاس، عبّاس است چه با دست چه بیدست هر طور باشد او ادب دارد، وفا دارد
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
اینجا بـقـیع و گـریه اینـجا جرم دارد با چشم خـیس اینجا تـماشا جرم دارد اینجا هرآنکس حرفی از عشق علی زد انـــدازۀ تــاریــخ دنــیــا جـــرم دارد
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
قرنی از تخریب رد شد سهم ما شرمندگیست سهم ما از این سکوت و این بلا شرمندگیست دست روی دست بگذاریم تا کی تا کجا قسمت ما تا به کی یا تا کجا شرمندگیست شرطهها با چکمه آنجا رفت و آمد میکنند کار ما از دیدن این صحنهها شرمندگیست روی پرهای کبوترها غبار است و غبار پس نصیب ما در این حال و هوا شرمندگیست وای من آنجا زیارت نامه خواندن مشکل است اولین خط زیارت نـامه با شرمندگیست جای گنبد جای گلدسته در آنجا خالی است ذکر ما در محضر خیرالنسا شرمندگیست از خجالت آب شد شاعر کنار این ردیف در مدینه نام این صحن و سرا شرمندگیست
: امتیاز
|
غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن
تو بیکـرانـهای و داغ بیکـرانه دیـدهای عجـیب بیوفـایی از اهل زمانه دیدهای فقط نه اینکه دیدهای کبود، رنگ یاس را تو خون تازه لحـظۀ دفن شـبانه دیدهای تو روی بازوی امانت خـدا و مصطفی رَدّ غـلاف تیغ و جـای تـازیـانه دیدهای تو سالهای سال شب به شب سر مزار او اشک امـام بیکَــس مرا روانه دیـدهای حریم حُـرمـتی ولی شـبـیه بیت فاطـمه زیاد از آن هجومهای وحـشیانه دیدهای وقت وداع از مدیـنه زینب و حسین را فتاده روی خاک قـبـر بینشـانه دیدهای چهقدر مهدی آمده سر مزار چار امام؟ چقدر بزم روضههای مخفیانه دیدهای؟ بهلُطف اُمِّبیبَنین تو ای فراتر از زمین چهقدر مجلس عـزای مادرانه دیدهای!! سخن تـمام شد ولی غـم تو نا تـمام ماند که بیکـرانـهای و داغ بیکـرانه دیـدهای
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
آن بقـعه را دیگـر چرا تخریب کردند قــبـر امـامـان مـرا تـخـریآب کـردنـد یک گنبد ساده و کوچک روی آن بود آن را به شـکـلی ناروا تخریب کردند لا مذهـبان دسـتـور ویـرانی که دادنـد دنـیـای مـا را گـوئـیـا تخـریب کـردند وهـابیـت حـرمـت نمیفهـمـد، محـبّان با دست خود آن بقعه را تخریب کردند بـا آه و نـاله شـیـعـیـان هـم آن بـنـا را قبل از حـضور اشـقـیا تخریب کردند روز عزای شیـعـیان بود، آن حرم را بـا گـریـههای بیصـدا تخریب کردند با قلب خون و سـینهٔ پر درد آن روز آن را به صد شور و نوا تخریب کردند بقعه که چیزی نیست، اصل دین ما را در مـقـتـل کرب و بـلا تخریب کردند
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت تمام شهـر آبـاد و بقـیع نـور در غـربت مدینه سرزمین وحی و اهلش بیخبر از آن تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت اگر بر دخت پیغمبر سلامی داشتی باید سلامی مختصر با گریهای از دور در غربت کنار مضجع پاک رسول الله، از خصمش نگه داریم بغض خویش را معذور در غربت میان منبر و محراب مخفی روضۀ رضوان مزار فاطمه اینجاست یعنی حور در غربت صفای دیگری دارد بقیع و چار معصومش بقاع نور بارانش چو کوه طور در غربت امامانی غریب اینجا میان بقعهای مدفون و از این خاک میتابد به عالم نور در غربت نه شمعی نه چراغی نه شبستانی نه خدامی نه سقاخانهای یعنی غمی محصور در غربت به یک سو فاطمه اَمُّ البنین بیبنین گریان به یک سو فاطمه بنت اسد رنجور در غربت کجا باید سراغ یوسف زهـرا بگیرد دل نهان تا کی ز شهر مادری، مأمور در غربت بیا یا منتقم چشم انتظارت هست مظلومه به مظلومی که شد خانه نشین بدجور در غربت تمام قـوّت بـازوی مولا را گرفت اینجا غلافی که به بیعت داشت دست زور در غربت امـیـر قـافـله بـازآ امیـرالحـاج رخ بنـما که با دیدار تو شیعه شود مسرور در غربت به ارواح شهیدان با تو هم عهدیم تا آخر به روحی پر ز احساس و دلی پر شور در غربت
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
چشمم همین که گشت خوشاقبال، گریه کرد یاد بقـیع کرد و به هر حـال گریه کرد همراه چار قـبلۀ حاجـات اشک ریخت هـمپـاى چـار کـعـبـۀ آمـال گـریه کـرد «یکباره چار کوه کجا بر زمین نشست؟ هفت آسمان به هشتم شوّال گریه کرد» در کوچه، مادرى به زمین خورد و مجتبى با یادِ آن شکـسـته پـر و بال گریه کرد با یـاد نـیـنوا چـه به سـجّـاد مىگـذشت بعد از پدر، قریبِ چهل سال گریه کرد با داغ باقـر و غـم صـادق دلم شکست حتّى به روی شانۀ من، شال گریه کرد بعـد از مـدیـنه، نـوبت کـربـبـلا رسـید آن جا که تل به سر زد و گودال گریه کرد
: امتیاز
|
ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام
نه قبله در تو که قبلهنماست در تو بقیع نه کعبه کعـبۀ اهل ولاست در تو بقیع هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی نیاز خانۀ اهل سـماء است در تو بقیع سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ نماد نـالـۀ قـلـب خـداست در تو بـقـیع همین که بیحرم و گنبدی و گل دسته نشان ز واقعهای غم فزاست در تو بقیع به هر دو عالم اگر فخر میکنی چه عجب مـزار مـادر شـاه وفـاست در تو بقـیع به اشک نم نم خود زائرت سحر میگفت شمیم عـلـقمه و کـربلاست در تو بقیع اگر چه مهـد ولایی، به کـربلا نـرسی کجا سری ز تن خود جداست در تو بقیع کنار تـربت مـادر به یاد کـرب و بـلا صدای نالۀ مهدی رساست در تو بقیع
: امتیاز
|